ذوالفقار

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

چند توصیه از حضرت آیت الله بهجت (ره)

13 مرداد 1396 توسط فاطمه رحمانيان كوشككي

​

 نظر دهید »

جذب به روش ابراهیم

13 مرداد 1396 توسط فاطمه رحمانيان كوشككي

خواهر شهید ابراهیم هادی می‌گفت :

🔺 یک روز موتور شوهرخواهرم را از جلوی منزل مان دزدیدند،
عده ای دنبال #دزد دویدند و موتور را زدند زمین.
ابراهیم رسید و دزد زخمی شده را بلند کرد،

🔻 نگاهی به چهره وحشت زده اش انداخت و به بقیه گفت: اشتباه شده! بروید.
ابراهیم دزد را برد درمانگاه و خودش پیگیر درمان زخمش شد.
آن بنده خدا از رفتار ابراهیم خجالت زده شد.

❓ابراهیم از زندگی اش سوال کرد، کمکش کرد و برایش کار درست کرد.

❤️طرف #نماز خوان شد، به #جبهه رفت و بعد از ابراهیم در جبهه #شهید شد…

 نظر دهید »

🌹 تقدیم به صاحت مقدس امام رضا(علیه السلام)

13 مرداد 1396 توسط فاطمه رحمانيان كوشككي

🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷

🌷 اللهم 🌷
🌷 صل علیٰ 🌷
🌷علیِ بْنِ موسَی 🌷
🌷الرِضَا المرتضیٰ الاِمام🌷ِ
🌷 التَّقیِ النَّقی و حُجَّتکَ 🌷
🌷 عَلی مَنْ فَوقِ الاَرض 🌷
🌷ومَن تَحتَ الثَّریٰ 🌷
🌷 الصِّدیقِ 🌷
🌷الشهید🌷
🌷صَلاةً 🌷
🌷کَثیرةً تامَّةً 🌷
🌷 زاکیةً مُتَواصِلةً 🌷
🌷 مُتَواتِرَة ًمُتَرادِفة 🌷
🌷 کَأَفْضَل ما صَلَّیْتَ عَلى🌷
🌷 أَحَدٍ مِن اَوْلیائِک. 🌷
🌷صلوات الله علیک🌷
🌷و علی آبائک🌷
🌷وأوﻻدک🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 

​
اللَّـهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّد وآلِ مُحَمَّد

 نظر دهید »

❤السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)❤🌹

13 مرداد 1396 توسط فاطمه رحمانيان كوشككي

ای آستان قدس تـو تــنــها پــنـاه من 🙏

ای چـلچراغ چشم تو، خورشید راه من

ای مـظهر عـنایت حـق هشتمین امام

ای خاک پاک مـرقــد تـو بوسه گاه من 😘

​

 نظر دهید »

💟 تنبیه رزمنده ....:'(

13 مرداد 1396 توسط فاطمه رحمانيان كوشككي

بچه های گردان کربلا ، مانند دیگر گردان های لشکر 7 ولی عصر (عج ) در منطقه رقابیه جمع شده بودند تا با گذراندن دوره های فشرده ، برای عملیات والفجر مقدماتی آماده شوند . 

فرمانده گروهان #نجف اشرف ، برادر عباس پیمانی بود که موقع آموزش بسیار جدی رفتار می کرد و مدام تذکر می داد تا بچه ها تمام حواسشان به آموزش های او باشد . اما این حرفها به خرج #محمد علی آزادی نمی رفت که روحیه شادی داشت و یک جا آرام نمی گرفت .

عاقبت فرمانده گروهان به ستوه آمد و از سیاست #تنبیه😱 علیه محمد علی استفاده کرد . پس محمد علی را از صف گروهان خارج کرد و چند دقیقه ای بفکر فرو رفت . در اطراف ما چند راس گاو و گوسفند قرار داشت . ناگهان چهره فرمانده از فکر بکری که کرده بود خندان شد و با جدیت به محمد علی گفت :
باید سریع بدوی و دستت را به آن گاو 🐄 خال خالی بزنی و برگردی !

محمد علی هم بدون هیچ چون و چرایی شروع به دویدن 🏃🏃 به سمت گاوها کرد . گاوها از دیدن محمد علی که با سرعت به طرف آنها می رفت ، وحشتزده شدند و رو به سمت دیگری در بیابان رم کردند .

محمد علی که شیطنتش گل کرده بود ، مصمم برای اجرای دستور فرمانده با سرعت بیشتری پشت سر گاوها می دوید .
حالا گاوها 🐄🐂🐃 بدو …. محمد علی 🏃 بدو …
بچه ها هر چه سعی کردند جلوی فرمانده با صدای بلند نخندند ، نشد که نشد .آنها در حالی که دل خود را گرفته بودند ، صدای قهقهه خنده شان به هوا رفته بود😅😎 😂

راوی : #سید فرید موسوی
بر گرفته از کتاب #دندون موجی
نوشته : سید فرید موسوی ، رزمنده خوزستانی

ـ•┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•ـ

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 6
  • 7
  • 8
  • ...
  • 9
  • ...
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 13
  • ...
  • 14
  • 15
  • 16
  • ...
  • 18
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

ذوالفقار

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس